Saturday, December 19, 2009

heureux anniversaire de notre amitié

دو سال از روزی که میشناسمش میگذره، یعنی تازگیا وارد سومین سال شده. جالبش اینه که توی این دو سال، خیلی خیلی زمان کمیش رو با هم گذروندیم. یا قهر بودیم.... یا... بازم قهر بودیم. اما جالب اینه که احساس میکنم بهتر از خودم میشناسمش.
وَر ِ ایرادگیر: همون! فقط حس میکنی که میشناسیش!
من: خفه شو
وَر ِ ایرادگیر: جنبه نداری چرا مطلب مینویسی؟
من: دلم میخواد مینویسم به تو ام هیچ ربطی نداره
روزای اول شاید یه جور حس عجیب غریبی بهش داشتم. مثل بقیه نبود. نه اینکه از این تریپ لاو ها که تا یکیو میبینن همین حرفو میزنن ها. نه! یه جور خاصی بود. هم دیوونه بود، هم عاقل. هم سطحی بود هم عمیق. کارای خُل و چل بازیشو که دیگه نگو... چقدر میخندیدیم...
وَر ِ نوستالژیک: یادته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چقدر خوب بود اون روزا.... اون جوی آب کنار سازمان آب؛ تافتونی؛ خانه هنرمندان؛ وااااای کاشان....
من: آره یادش بخیر. یادته تو پارک لاله گم شدیم؟؟؟؟؟؟؟؟ این وَر ِ جهت یابی هم که کلا اون روز زده بود توی تعطیلات.
ور جهت یابی: نه عمو جون. بی خودی روی من عیب نذار. جنابعالی خودتون داشتید تو فضا سیر میکردید.
من: حالا هرچی. میمردی یک کم بلندتر راهنمایی میکردی انقدر حیرون نشیم؟
بعد از سه چهار ماه فهمیدم که آره. این خود خودشه. یعنی امکان نداشت آدم دیگه ای تا این حد شبیه به کسی که من مد نظر داشتم بشه....
ور ضد حال : برای تو آره. اما برای خودش چی؟ یعنی تو برای اون چی؟ به این فکر کردی؟
من: تو یاد نگرفتی وسط حرف آدم نپری؟ خوب آره دیگه. اگه منم برای اون اینطوری بودم مرض که نداشت بذاره بره.
آره. گذاشت و رفت. عجیب غریب و مبهم. درست مثل اومدنش. اما امروز ( یا شایدم چند روز این ور و اونور ) شروع سومین سالیه که میشناسمش. ای کاش الان اینجا... نه. دیگه آرزویی نمیکنم.
ور جاه طلب: چرا؟ میترسی؟
من: نمیترسم. دیدم رو نسبت به پدیده ها عوض کردم. میدونی؟ به این نتیجه رسیدم که اگه هر چیز قرار باشه بشه، بالاخره یه روز و یه جا میشه.
ور صبور: آفرین صبر داشته باش

من ِ برتر: میخوام اینجا، بخاطر همه ی اتفاقات خوبی که تو زندگیم باعثش شد، ازش تشکر کنم. مرسی دوست خوبم. به خاطر همه ی داده ها و حتی نداده هات. به خاطر همه تجروبیاتی که به زندگیم اضافه کردی. برای همه شادی ها و درد هایی که توی زندگیم آوردی. بخاطر اینکه یادم دادی گاهی باید از چیزها و کسانی که خیلی دوسشون داریم بگذریم. بخاطر همه چیز ممنون. سومین سال آشناییمون مبارک و روزهات شیرین مثل همون شکلات ام ان ام ها (1) که خیلی دوست داری.

1: m&m chocolate

پ.ن: این پست شاید برای نود درصد افراد خیلی بیخود و بی مزه باشه و با روال کلی وبلاگ متفاوت. اما برای من از ارزش والایی برخورداره. (پس و پیش ) و (پیش و پس) از همه عذر میخوام و ممنون که خوندید
.

2 comments:

  1. کاش منم میتونستم خاطره عشقم رو داد بزنم.
    روزا رو واسش بشمارم و شاد باش بگم...
    ولی نه!فکرشو که میکنم من خوشبخت ترم

    ReplyDelete
  2. ای کاش ذهن ها مرا درک میکردند، ای کاش تفکر ها به روی تو جور دیگری بود، ای کاش سرنوشت مرا بر سر راه تو قرار نمیداد، ای کاش تو از ذهن من میمردی، ای کاش کسی با نام تو در دنیا وجود نداشت، ای کاش روزی برسد که بگویند همه اش یک خواب 1 ساعته بود، ای کاش ... ای کاش
    پدرام ج.ق

    ReplyDelete