Tuesday, December 7, 2010

بمناسبت روز دانشجو

روز دانشجو مجالی است تا این قشر را بهتر بشناسیم و با ویژگی ها و خصوصیات آنها بیشتر آشنا بشویم که این خود باعث خواهد شد نیازها و مطالبات بزرگترین گروه صنفی کشور را به نحوی شایسته درک کنیم و در پی آن باشیم. حال بر این اساس و با جمع آوری نظرات دانشمندان علوم مختلف از مهندسی ژنتیک گرفته تا «بیهوشی» و با عنایت به آرای فلاسفة تمام اعصار از افلاطون و ارسطو و سقراط اول گرفته تا دکتر عبدالکریم سروش و سقراط ثانی یعنی محمود احمدی نژاد (با درود به روان پاک دکتر علی شریعتی که برخی حرفهایش را باید با آب طلا نوشت)، دانشجوبان را به دو دسته تقسیم می نماییم:
1.
بزغاله ها: این گروه به صورت رسمی حدود یک سال قبل و در پی سخنان گهربار محمود احمدی نژاد اعلام موجودیت کرد. در آن هنگام احمدی نژاد در یکی از سفرهای استانی اعلام نمود: «فهم منتقدان من از یک بزغاله هم کمتر است.» که این موضوع با مخالفت شدید صنف بزغاله روبرو شد. بزغاله ها خود را از هر گونه جناح بندی سیاسی مبرا دانسته و اعتراض کتبی خود را به انضمام سوابق انقلابی شان به رئیس جمهور ابلاغ نمودند. ولی از آنجا که شخصیت ریاست جمهوری بالاتر از این است که حرف و عقیده اش زیر پا گذاشته شود، از آن به بعد منتقدان رئیس جمهور با صفت وزین و پرمایة «بزغاله» خطاب گردیدند. البته شایان ذکر است که در سال های قبل بزغاله ها و والدین شان به واسطة ریش هایشان مورد شناسایی قرار می گرفتند و چندان مخالف عقاید اصولگرایان تلقی نمی شدند.


2.
گوسفندها: در تیپ شناسی گوسفندها نظرات مختلف و گاه متضادی ارائه گشته است. اما به طور کلی همگان بر این باورند که: «هر کس که بزغاله نباشد، گوسفند است.» در اصل گوسفندها که مشخصة اصلی شان بی خیالی نسبت به دنیای پیرامون خود و خوردن و خوابیدن است، در برابر بزغاله هایی قرار می گیرند که احمدی نژاد آنها را از منتقدان خود می داند و یا به عبارت صحیح تر منتقدان خود را بزغاله می داند.


گوسفندها برخلاف بزغاله ها سازماندهی شده تر و دارای تشکیلات منسجمی هستند. آنها هزاران سال است که مشغول کار بر روی تئوری های فکری خود هستند که حاصل آن ایجاد مکتبی با نام «گوسفندیسم» است. گوسفندیست ها نه وجود را بر ماهیت مقدم می دانند و نه ماهیت را بر وجود، بلکه صرفا کاری به این کارها ندارند. اساس گوسفندیسم که در کشور ما پیروان بیشماری دارد، بر جزوه نوشتن محض و طی کردن فاصلة بین خوابگاه و دانشگاه یا سلف و دانشگاه و یا حتی سلف و خوابگاه می باشد.

همچنین دانشمندان معتقدند مفهوم گوسفندیسم رابطة تنگاتنگی با «جمع» (گروهی از مردم) دارد. آنها بر این باورند که بدون یک جمع و توده، گوسفندیسم معنای خود را از دست می دهد و به طور کلی حیات مکتب گوسفندیسم را وابسته به جمع و در اصطلاح تخصصی تر «گله» می دانند. گله در اصل فضایی است که در آن هر گوسفندی به ابراز وجود می پردازد و خود واقعی اش را نشان می دهد. تئوری پردازان گوسفندیست معتقدند که گله به مثابه یک پازل است که هر گوسفند در تکمیل و تکامل هویت آن نقش ایفا می کند. نقش هر گوسفند از دیگر دوستانش نه کمتر و نه بیشتر است، همه به یک اندازه در رشد و تعالی گلة خود سهم دارند. تنها تفاوتی که می توان بین یک گله و پازل قائل شد اینست که یک پازل حتی با نبودن یک قسمت از آن به کمال نمی رسد و شکل نمی گیرد، ولی گله با اینکه متشکل از گوسفندان است اما چندان متکی به آنها نیست، چرا که حداقل شرط لازم برای داشتن یک گله دو عدد گوسفند است که به حمد ال.. این تعداد در هر جایی پیدا می شود.
در سال های اخیر نوعی مکتب از گوسفندیسم مشتق شده که فردگرایی را ترویج می کند. بنیانگذاران این مکتب که روزگاری از گوسفندیست های افراطی بودند، امروز با شعار «گوسفند باش، با گله نباش» به زعم خود باب جدیدی را در بحث گوسفندیسم باز کرده اند. لیکن معتقدند تفاوت این نوع گوسفندیسم با گوسفندیسم کلاسیک در فرم است نه محتوا. به طور مثال یک گوسفند کلاسیک جزوه می نویسد ولی یک گوسفند مدرن (وابسته به مکاتب انحرافی نوظهور) از انجام این کار هم سر باز می زند، چرا که حتی جزوه نوشتن را نیز عملی بیهوده می پندارد. در اصل این فرقه ها به قصد رادیکالیسم و بازگشت به اصول اولیه به بیراهه رفته اند. که این جز به نابودی و انحطاط گوسفندیسم نخواهد انجامید. مثلا اگر یک گوسفند در دورة کاردانی جزوه ننویسد، به طور طبیعی شانس اش برای پذیرفته شدن در آزمون کارشناسی کمتر خواهد شد که در نتیجه پس از مدتی شاهد کاهش تعداد گوسفندها در دورة کارشناسی خواهیم بود و در صورت ادامة این روند باید به ناچار در انتظار محو کامل گوسفندیسم از صحنة دانشگاههای کشور باشیم.
از دیگر مسائل مهم و مناقشه برانگیز در مکتب گوسفندیسم که حتی در مواردی باعث انفکاک و انشقاق بخش هایی از این جنبش شده می توان به بحث دخالت یا عدم دخالت گوسفندها در سیاست اشاره کرد. گوسفندها در این مورد به دو دسته تقسیم می شوند: گوسفندهای خیلی گوسفند و گوسفندهای کمتر گوسفند.
گوسفندهای خیلی گوسفند (محض) همانهایی هستند که در پاراگراف های قبلی شرح آن رفت. قشری بسیار نجیب و سر به زیر که اگر تمام پشم های آنها هم چیده شود، پاسخی جز نوای خسته کننده و بی حال «بع بع» سر نخواهند داد. آنها مخلصانه و با عزم جزم مشغول خوردن علف و یا نوشتن جزوه می باشند و ابداً به چیزی جز خوردن و آشامیدن فکر نمی کنند و اگر پائین تنه را ازشان بگیرید، زندگیشان نیست و نابود می شود. آنها حتی در مقابل پایمال شدن حقوق اولیة خود از قبیل هوای آزاد، آب تمیز، علف تازه و چرای بی قید و بند هم فروتنانه سکوت می کنند، دگر چه رسد به اهداف متعالی تر که شاید در مغز لذیذشان نیز نگنجد. پس تکلیف این گروه در مواجهه با سیاست بر کسی پوشیده نیست.
اما گروه دوم که شامل گوسفندهای کمتر گوسفند است، رابطة مسالمت آمیزتری با دنیای پیرامون خود دارند، هرچند که در نهایت باز هم گوسفندند. این دسته ممکن است با مشاهدة تضییع حقوق خود پالان سفید رنگی را از نزدیکانش به عاریه بگیرد و با پوشیدن آن و سر دادن «بع بع» های بلند و آهنگین اعتراض خود را به گوش دیگران برساند و حتی مدعی شود که حاضر به قربانی شدن در این راه می باشد. لیک واقعیت چیز دیگری است. چرا که متخصصان معتقدند این گوسفندان به دلیل نقص های ژنتیکی و گشاد بودن بخش انتهایی راست روده در هنگام خطر فرار را بر قرار ترجیح می دهند و از آن همه ادعاهای جهان شمول جز مقدار ناچیزی .......... باقی نمی ماند.
سخن در باب گوسفند و گوسفندیسم زیاد است که بی شک ناشی از تنوع منحصر به فردی است که در این دسته مشاهده می شود. اما بزغاله ها که به مدد تعریف بی آلایش و حزب اللهی که محمود احمدی نژاد از آنها ارائه داده، به مراتب خصوصیات و ویژگی های ساده تر و مختصرتری دارند:
در سیر تحول تاریخی اطلاق نام بزغاله به افراد دیگر به دو دورة کاملا متمایز بر می خوریم: دوران اول و دوران دوم. در دوران اول هر کسی می توانست به هر کسی که دلش بخواهد لقب بزغاله بدهد و ماکسیمم اتفاقی که می افتاد یک فروند سیلی ناقابل روی صورت فرد اعطا کنندة لقب بود. اما در دوران دوم که پس از اظهار فضل محمود احمدی نژاد در یکی از سفرهای استانی آغاز شده، نام بزغاله به یک تابو تبدیل گشته است. در این دوران و با بزغاله نامیده شدن منتقدان رئیس جمهور، معادلات پیشین به هم ریخته و از این به بعد به کسی نمی توان گفت بزغاله. چرا که به طرفه العینی وصله های رنگارنگی از تشویش اذهان عمومی گرفته تا اقدام علیه امنیت ملی و جاسوسی برای بیگانه و یا چاپ نشریات موهن به او می چسبد و می رود به آنجا که قاضی مرتضوی نی می اندازد یعنی بند 209 زندان اوین. حال حتی اگر شما به اندازة محتویات یک لپ لپ هم در وجودتان رحم و مروت وجود داشته باشد، چگونه راضی خواهید شد با منسوب کردن فردی به عنوان بزغاله، نهادهای امنیتی را به سراغ او بفرستید.
و اما ویژگی های بزغاله های نسل جدید: بزغاله های نسل جدید همانند آبا و اجداد داستانی خود دانا و متفکر می باشند. برخلاف نسلهای گذشته که ریش جز لاینفک وجود یک بز و یا بزغاله به شمار می رفت، بزغاله های امروزی الزاما ریش دار نیستند و طبق آمار رسمی هر روزه از تعداد علاقه مندان به ریش در آنان کاسته می شود. کارشناسان علت این رویگردانی را در عملکرد نامناسب و فاجعه آمیز بخشی از جامعة گوسفندها می دانند. گوسفندهایی که با پشم های پرپشت خود انواع شپش ها و مایت ها را روی سطح بدن پرورش می دهند و باعث بدنام شدن اصالت ریش و پشم می شوند. بگذریم.
بزغاله های مدرن برای نیل به اهداف خود روش های مسالمت آمیز و متمدنانه ای را بر می گزینند و برخلاف گوسفندان که کل دنیا را به جان هم انداخته اند، با دیگران سر جنگ ندارند و در اصل اعجاز نقد بزغاله ها به گوسفندها در همین منطق و تعقل نهفته است. همان اعجازی که باعث می شود رئیس دولت از ترس ریزش مقدار بیشتری از آرای خود آنها را به «بزغاله» بودن مفتخر کند.
بزغاله هایی که در دانشگاه مشغول به تحصیل هستند، به بزغاله بودن خود می بالند. آنها اصلا از اینکه با این نام خطاب شوند ناراحت و یا عصبانی نیستند. بلکه برعکس به «لقب» بزغاله همچون مدال افتخاری می نگرند که از سوی رئیس جمهور محبوبشان اعطا گردیده است. همان کسی که در دولتش بزغاله های دانشجو (یا دانشجوهای بزغاله) را به زندان می اندازند و با سربلندی به شکنجه کردن آنان افتخار می کنند. دولتی که در آن دختری با رتبة 700 در دانشگاه پذیرفته نمی شود ولی پسری با رتبة 5000 پزشکی می خواند ......... و دولتی که در دانشگاه هایش بودجة معاونت فرهنگی را به بسیج دانشجویی می دهند تا نشریه ای به نام (......) با اسم بسیج منتشر شود. دولتی که در آن برای تحت فشار قرار دادن یک دانشجوی منتقد، موهای بلندش را بهانه می کنند و او را به کمیتةانضباطی می برند و ..... .
سخن در باب بزغاله ها زیاد است، ولی برای راحتی کار باید گفت: «هر کسی که گوسفند نباشد، بزغاله است». این مقاله کوششی بود برای تفسیر آرا و عقاید رئیس جمهور محبوب محمود احمدی نژاد، که شایسته است موسسة نشر و ترویج افکار و اندیشه های احمدی نژاد (که نهادی دولتی است و با بودجة عمومی کشور اداره می شود) به این مقاله نگاه ویژه ای داشته باشد و مراتب تقدیر خود را از اینجانب هر چه زودتر اعلام دارد.
ضمنا در پایان، علی رغم اینکه این بندة حقیر هیچ گونه پیوند نسبی یا سببی یا رضاعی با بزغاله ها و بزها ندارم و برای اثبات این مدعای خود حاضر به ارائة شجره نامة معتبر و مستند نیز هستم، در کمال هشیاری و با آزادی و اختیار کامل در برابر تمام دانشجویان ، خود را عضوی از جامعة بزغاله ها اعلام می کنم و با ایمان کامل و اعتقاد راسخ به راهی که در پیش گرفته ام شهادت می دهم که تا خون در بدن نجس خود دارم لحظه ای از آرمان های متعالی بزغاله ها عدول نخواهم کرد و به چیزی جز آن نخواهم اندیشید.