Saturday, July 31, 2010

میدانی؟

از دست رفته ایی

می دانم

همسایه سکوت صنوبری

می دانم

نقاش نیستم تا چهره از خیال تو بر دارم

دلی شکسته ای

شکسته دلی می دانم

در گوشه های زخم دلم

ایستاده ای

می دانم

سرشت ظلمت ویرانیم

ساخته ای

می دانم

آندمی که با من نیستی

مثل میل چشمه در رگان من شناوری

می دانی !!

2 comments:

  1. تو خیالمــی هنوزم وقتی باورن با عطــر ِ تو میباره
    مثه همیشه فوق العاده بود داداش بزرگه

    ReplyDelete